جمعه 07 اردیبهشت 1403 - 26 Apr 2024
کد خبر: 28160
نویسنده: گیتا جاودانی
تاریخ انتشار: 1402/02/17 04:42
در گزارش «روزگارمعدن» درباره برنامه هفتم توسعه و ضرورت‌های آن مطرح شد

دوری برنامه‌های توسعه از واقعیت

هرچند سال گذشته از مجلس خبر می‌رسید که نمایندگان بررسی بودجه را منوط به تایید برنامه هفتم توسعه کرده‌اند، اما اتفاقات براساس پیش‌بینی‌های انجام‌گرفته، رخ نداد.
دوری برنامه‌های توسعه از واقعیت

بودجه با تاخیر در مجلس تایید شد، وزیر صمت بهحکم مجلس کنار رفت و حالا بعد از گذشت مدتها از اتمام زمان برنامه توسعه ششم میگذرد، برنامه هفتم در راه مجلس است.اما در میان اهداف و اولویتهای اصلی برنامه هفتم توسعه، مواردی دیده میشود که بهنظر میرسد ارتباط طولی با همدیگر دارند. بهبیاندیگر، تحقق هر یک در گرو عملی شدن دیگری است. بهعنوانمثال، «اجرای طرحهای عظیم اقتصادی ملی، پیشران، زیرساختی، روزآمد و مبتنی بر آیندهنگری» نیازمند در دست بودن سند «آمایش سرزمین» است، در حالی که این سند هنوز تنظیم و نهایی نشده و بند دیگری از برنامههای توسعه هفتم تهیه و موردتاکید قرار گرفته است.جایی دیگر از این برنامه درباره «افزایش ارزشافزوده از طریق تکمیل زنجیره ارزش» سخن بهمیان آمده است، در حالی که پیشنیاز آن یعنی «حمایت حقوقی و قضایی از سرمایهگذاری، امنیت اقتصادی و بهبود محیط کسبوکار» هنوز محقق نشده و در برنامه هفتم بر آن تاکید شده است. در گزارش امروز «روزگار معدن» از بهرام شکوری، رئیس کمیسیون معادن و صنایع معدنی اتاق ایران و علیخان نصر اصفهانی، استاد دانشگاه و فعال معدن خواستیم نظر خود را درباره تاثیر برنامههای توسعه هفتم بر بخش معدن بیان کنند.

آفتی برای اقتصاد

بهرام شکوری ـ رئیس کمیسیون معادن و صنایع معدنی اتاق ایران:

تهیه سند آمایش سرزمین که در برنامه توسعه هفتم هم بر آن تاکید شده، کاری ضروری و عاقلانه است که باید مدتها پیش از این انجام میشد و امیدواریم در این دوره بهطورحتم بهسرانجام برسد.اما نکته مهمتر از تنظیم برنامه، پایبندی به آن است. آمایش سرزمین اطلاعاتی پایهای است که باید براساس آن، استراتژی توسعه صنعتی در بخشهای اقتصادی بهویژه در بخش معدن تنظیم شود.بهعبارتدیگر، ما باید سند آمایش سرزمین را در اختیار داشته باشیم تا بدانیم کشور چه ظرفیتهایی دارد و روی کدام باید سرمایهگذاری کرد و هر فعالیت اقتصادی در کدام منطقه و برای چه نوع فعالیتی مناسب است و در نهایت براساس آن، استراتژی و نقشهراه اقتصادی کشور را تدوین کنیم.در مقطعی، نمایندههای مجلس به دولتها فشار آوردند تا ۸ تا طرح فولادی را در مناطقی اجرا کنند که اصلا توجیه اقتصادی برای فولادسازی نداشت. متاسفانه هر دولتی که سرکار آمد، نتوانست مقابل این لابیهای قدرتمند مقاومت کند و اجرای طرحها ادامه یافت و سرمایه عظیمی در این مناطق به مصرف رسید، اما امروز به آفتی برای اقتصاد بدل شده و نه به معدن نزدیک است و نه به آب دسترسی دارد.

پازلی به نام استراتژی

استراتژی مانند پازل است و توسعه در آن به صورت افقی و عمودی طراحی میشود. بهعنوانمثال، اگر قرار است صنعت فولاد را توسعه بدهیم، باید برای تامین انرژی، جاده، وسیله حمل و در نهایت صادرات و بازار نهایی هم برنامهریزی داشته باشیم. آنچه تا امروز شاهد بودهایم، این است که دولتهای گوناگون، هر یک بهنوبه خود با همکاری دانشگاهها استراتژیهایی تدوین کردهاند، اما دادههای آمایش سرزمین وجود نداشته است و بهاینترتیب، از اساس ناقص است. امروزه کشور فاقد استراتژی توسعه صنعتی و این ایراد بزرگی است.

اسناد بالادستی

حال فرض کنیم، دولت سرانجام به این نتیجه رسیده است که حتما باید براساس برنامه توسعه هفتم، سند آمایشسرزمین را تدوین کند. روشن است که در شرایط موجود، برای بهسرانجام رساندن این فرآیند با چالشهای زیادی روبهرو و راهکار حل این چالشها هم از پیش ارائه داده شده است. بهنظر میرسد بهجای اینکه تهیه سند آمایش در دست دولتها بچرخد و هرکدام با نادیدهگرفتن تلاشهای انجامگرفته در دولت قبلی، کار را باز از اول آغاز کنند، بهتر است کار آن را به اتاق بازرگانی واگذار کنند تا این نهاد، با استفاده از منابع مالی خود و کمک گرفتن از شرکتهای معتبر داخلی و خارجی، آمایش را به سرانجام برسانند و براساس آن استراتژی تدوین کنند.اما این استراتژی باید بهصورت سندی ملی و بالادستی درآید و همه دولتها ملزم و مقید به اجرای آن شوند و هیچ وزیر و وکیلی اجازه نداشته باشد که پا را فراتر از چارچوب این استراتژی بگذارد.

رابطه طولی برنامهها

وقتی سند توسعه را مرور میکنیم، با برنامههایی روبهرو میشویم که رابطه طولی با هم دارند. بهعبارتدیگر، تحقق هر یک در گرو به نتیجه رسیدن دیگری است. بنابراین، بهشکل منطقی نمیتوان تا نخستین اقدام عملی نشده است، برای اقدامات بعدی قدم برداریم.میگویند کسی که رو بهسویی میرفت از رهگذری پرسید: «مسیر من درست است»؟ و پاسخ شنید که: «اگر نمیدانی کجا میخواهی بروی، همین مسیر درست است»!ماجرای تهیه استراتژی در کشور ما هم همین است. معلوم نیست، وقتی ما نه سند آمایش سرزمین داریم و نه استراتژی توسعه اقتصادی، چطور میتوانیم صنایع پیشتاز را شناسایی کنیم، طرحهای پیشران را به مرحله اجرا بگذاریم، چقدر باید تولید کنیم، نیاز بازار داخلی چقدر است و مقصد صادراتی کجاست؟دقیقا این روند را در زمینه فولاد تجربه کردیم. این مشکل از آنجا ناشی شد که هدف تولید ۵۵ میلیون تن برای افق ۱۴۰۴ تعریف شد، اما محاسبات نشان میدهد که مصرف سرانه ما در افق ۱۴۰۴ بیش از ۳۵ میلیون تن فولاد نیست و مابقی آن را باید صادر کنیم.اما سوال اینجاست که وقتی قرار است بیش از ۱۵ میلیون تن فولاد صادر شود، چه نیازی است که توسعه صنعت فولاد در اصفهان یا آذربایجان صورت گیرد؟ چرا باتوجه به مشکل آب؛ این کارخانجات در سواحل جنوبی احداث نشد؟ وقتی ظرفیت تولید یک کارخانه فولادسازی برای صادرات اختصاص پیدا کرده است، چرا سنگآهن موردنیاز برای فولاد صادراتی باید از منابع داخلی تامین شود؟ و مسائل دیگری ازایندست که اگر از ابتدا به آنها توجه میشد، هزینهها کاهش مییافت و تولیدات مزیت رقابتی پیدا میکرد.

چشمانداز تشریفاتی

بنابراین دوباره به نقطه اول برمیگردیم که وقتی آمایشسرزمین صورت نگرفته و استراتژی برمبنای آن تدوین نشده است، چطور میتوان هدفی در نظر گرفت و برای رسیدن به آن ریلگذاری کرد.نتیجه هم که روشن است. تابهحال کدامیک از برنامههای گذشته محقق شده  که امید داشته باشیم برنامه هفتم بهنتیجه برسد. همه این اقدامات تشریفاتی است. تا زمانی که علم را کنار بگذاریم و مبنای تصمیمگیریهایمان شعار باشد، چیزی جز این در انتظارمان نیست. اگر به همان مثال آشنای فولادسازی برگردیم، بدون اینکه بدانیم آیا مواد اولیه مهیا است، معادن مادر کدام هستند، کارخانهها کجا باید جانمایی شوند، محصول قرار است به کدام کشورها صادر شود، رقبا چه کسانی هستند، برنامههای توسعه کشورهای اطراف چیست، پیشبینی از بازار آینده فولاد چگونه است و... عدد ۵۵ میلیون تن را در هدفگذاری کردیم.

از آخر به اول

در حال حاضر کشورها بهسمت تولید فولاد سبز پیش میروند، اما ما تا به امروز برای فولاد سبز هیچ اقدامی نکردهایم؟ دنیا بهسوی کربنزدایی تغییر جهت داده و برای تولید کربن مالیاتهای سنگین در نظر گرفته شده است و در آینده نزدیک، اگر محصولی از طریق مصرف سوختهای فسیلی، مانند گاز و زغالسنگ تولید شود، دیگر جزو محصولات سبز بهشمار نمیرود. امروز برای تولید این نوع فولاد مالیات در نظر گرفته شده است، اما بهزودی دنیا بهسمتی میرود که جلوی فروش این نوع فولاد را میگیرد. ما هنوز برای این تحول مهم که تبعاتش دامن ما را هم میگیرد، هیچ برنامهای نداریم. اقدام عاجلی که ما باید هماینک انجام دهیم، این است که استراتژی دقیقی برای توسعه اقتصادی و برنامههای توسعهای براساس آن تعریف کنیم و بعد از پایان یافتن دوره ۵ ساله باید ارزیابی دقیقی صورت گیرد که در کجا پیشرفت داشتهایم. بهعنوانمثال، آیا حملونقل ما بهموازات تولید ۵۵ میلیون تن فولاد توسعه پیدا کرده است؟ آیا توانستهایم راهی برای تامین آب یا دیگر انرژیها پیدا کنیم؟ آیا کارخانجات در زمان مقرر بازسازی و نیروگاههای کافی راهاندازی شدهاند و...؟ بهنظر میرسد، بهتر است بهجای برنامه چند بندی برای توسعه تنها یک برنامه تعریف شود و همه دستگاهها هموغم خود را برای تحقق آن برنامه در مدت مقرر بگذارند. اگر قرار باشد، ساختمانی بنا شود، باید ابتدا مقدمات آن فراهم شود، زمین و نقشه تهیه و بعد اقدام به ساختوساز کنیم، اما ما همه اینها را رها کردهایم و از آخر به اول میآییم. تولید فولاد که فقط احداث کارخانه نیست، آب، برق، جاده، حملونقل، بنادر، قوانین، تسهیلات بانکی و... هم جزو ملزومات آن است که اگر یکی از آنها محقق نشود، کارخانه ساخته شده است، اما نمیتوان از آن بهرهبرداری کرد. در سنگان این اتفاق افتاده و طرحهای توسعهای در زمینه فولاد اتفاق راهاندازی شده، اما حملونقل به همان میزان توسعه پیدا نکرده و در حال حاضر محصولی تولید کردهایم که نمیتوانیم آن را به مقصد برسانیم و این فاجعه است.

آمایش و آسیبهای جبرانناپذیر

علیخان نصر اصفهانی ـ استاد دانشگاه و فعال معدن: وقتی ما بهدنبال توسعه یک بخش هستیم و چشم به آینده داریم، باید ابتدا ظرفیتهای هر بخش از سرزمین را بهخوبی بدانیم. بهعنوانمثال، مشخص کنیم کدام بخش ظرفیت معدنی دارد؟ کدام برای اکوتوریسم مناسب است و به همین ترتیب...؟ به این منظور تهیه سند آمایش سرزمین پیش از هرگونه برنامهریزی در زمینه معدن ضروری است.نمونههای این برنامهریزی را برای مثال در استرالیا داریم. در این کشور ظرفیت معدنی بسیار زیادی وجود دارد، اما دولتها ترجیح دادهاند که بخش عمدهای از ذخایر این کشور دستنخورده باقی بماند و اجازه بدهند که طبیعت به حالت بکر اولیه باقی بماند. بنابراین، ابتدا باید ظرفیتهای بخشهای مختلف کشور را بشناسیم و بعد باتوجه به اهداف پیشبینیشده اولویتهایی برای استفاده از آن ظرفیتها در نظر بگیریم. اصفهان را در نظر بگیرید، که از نظر ظرفیتهای اقتصادی جایگاه ویژی در زمینه گردشگری دارد، اما قسمتهای غربی آن صنعتی شده که این موضوع روی ظرفیتهای دیگر این شهر تاثیر بسیار نامطلوبی داشته یا در منطقه ییلاقی و زیبای انارک معدنکاری آغاز شده و منظر طبیعی این شهر که یکی از مقاصد ارزشمند اکوتوریسم است، تغییر پیدا کرده است. شاید در نگاه اول معدنکاری در این منطقه تا حدودی شرایط اقتصادی را بهبود دهد، اما این کار منظر طبیعی یک منطقه را برای بهرهبرداری کوتاهمدت اقتصادی از بین میبرد و اقدامی غیرقابلجبران است.

امروز بهتر از فردا است

برای جلوگیری از این اقدامات، باید ابتدا مطالعاتی دقیق و حسابشده در کل کشور انجام میشده و براساس دادههای آن، مسئولان تصمیمگیری میکردهاند که هر محدودهای در چه زمینهای توسعه پیدا کند.هرچند تا امروز در کشور ما نسبت به این موضوع غفلت شده  و فرصتهای زیادی ازدسترفته، نمونه روشن آن فرونشست زمین است که بهواسطه استفاده نابجا از منابع آبی ایجاد شده یا تمرکز صنایع در مناطق زلزلهخیز و... ، اما موضوع آمایش سرزمین و برنامهریزی براساس شرایط هر اقلیم آنقدر مهم است که حتی حالا هم که ضربات جبرانناپذیری به برخی مناطق وارد شده است، باز میتواند مفید فایده باشد و جلوی آسیبهای بیشتر را بگیرد.بنابراین باید بهسرعت درصدد تصحیح مسیر اقدام کنیم و اگر امروز درصدد جبران مافات برآییم، بهتر از فردا است.

ابزار قرن نوزدهمی، تولید قرن بیست و یکمی

در بسیاری از کشورهای معدنخیز برای مثال ایتالیا یا ترکیه که یکی از منابع اصلی درآمدشان هم توریسم است، معادن بهگونهای طراحی شدهاند که کمترین میزان خسارت به محیط اطراف وارد شود. این تکنولوژی قرن بیستم است. ما نمیتوانیم با تکنولوژی قرن ۱۹ در کشور حرف از قرن ۲۱ و ملزومات آن بزنیم، بنابراین باید وزن بیشتری به مطالعات کارشناسی بدهیم. البته گاهی هم کار کارشناسی انجام میگیرد، اما نکته اینجا است که کارشناسانی در تهیه و تدوین برنامهها به خدمت گرفته میشوند و خبرگی و مهارت کافی برای ایفای مسئولیت خود را ندارند. بنابراین باید از کارشناسان متخصص و معروف دنیا دعوت کنیم تا در این زمینه به ما کمک کنند. بنابراین ایران که انبساط پیدا نمیکند،پس ما باید همین محدوده را بهخوبی مطالعه کنیم و بشناسیم و برنامههای توسعهای آن را براساس واقعیت موجود پایهگذاری کنیم.

قانون برای عموم

مشکل بزرگی که کشور ما دارد، این است که در کشور ما قانون برای مردم عادی نوشته شده است و گروهی بنا به دلایل و شرایطی، از قانون مستثنا میشوند و مقررات را بهنفع خود تفسیر میکنند. اگر قوانین کشور برای همه یکسان باشد، دیگر بینظمی و خودمختاری این همه توی ذوق نمیزند در کشورهای پیشرفته دنیا قوانین بهصورت روشن و شفاف تدوینشدهاند و تناقض ندارند و با هدف سرعت بخشیدن به کارها تنظیم شده است، بنابراین جلوی هرگونه سوءاستفاده از افراد، اشخاص و ارگانهای دولتی، خصوصی یا وابسته به قدرتهای سیاسی و نظامی را میگیرد. بنابراین، وقتی سیستمی که تعریف میکنیم، عادلانه و قابلاعتماد باشد میتواند، اطمینان و امنیت ایجاد  و زمینه حضور سرمایهگذاران در بخش معدن را فراهم کند. باتوجه به اینکه براساس اعلام سازمان زمینشناسی کل کشور، ذخیره قطعی بسیاری از مواد معدنی در ایران زیر ۱۵ تا ۲۰ سال استکه  تا یک دهه دیگر بهشدت در تامین مواد معدنی موردنیاز صنایع دچار مشکل میشویم. فولادسازی، صنایع بوکسیت، آلومینیوم مس و... که امروز هم برای تامین مواد اولیه با مشکل روبهرو است، دیر یا زود زمینگیر میشود. پس باید تا زمان را بیش از این از دست ندادهایم، قوانین را موردبازنگری قرار دهیم و موانع سرمایهگذاری را برطرف کنیم. اگر زمینهای سالم و شفاف ایجاد شود و هوای سیاست کشور غبارآلوده نباشد، اشتیاق برای سرمایهگذاری در زمینه معدن و صنایع معدنی خودبهخود ایجاد خواهد شد و بسیاری از مشکلات اقتصادی از جمله کمبود فرصت شغلی هم حل خواهد شد.

سخن پایانی

به باور کارشناسان، ضروری است در برنامه توسعه هفتم تکلیف کشور در برخی حوزهها، از جمله مسائل خارجی روشن شود.بخش اقتصادی نمیتواند میان زمین و هوا باشد، زیرا در این شرایط قدرت تصمیمگیری کاملا آسیب میبیند. فعال اقتصادی بخش دولتی یا خصوصی باید بداند در برنامه 5ساله هفتم توسعه سرانجام باید با همین شرایط کار کند یا خیر؟ وقتی تکلیف روشن باشد، میتوان براساس همین شرایط برنامهریزی کرد که اهداف آرمانگرایانه یا رویایی نباشد.

 


نویسنده:
کپی لینک کوتاه خبر: https://rouzegaremadan.ir/d/2lw7v8