یکی کار ناکرده را آبرو میبرد یکی هم گنه کرده را آبرو میخرد زمانی در بچگی باغ انار بزرگی داشتيم. اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودند. اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي براي برداشت انار در باغ ما جمع شده بودند. ما بچهها هم طبق معمول مشغول بازي كردن بوديم. بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود؛ اونم بهخاطر درختان زياد انار و بوتههاي انگوري كه در اين باغ وجود داشت. بعضی وقتا ميتونستي، ساعتها قایم بشی؛ بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه! من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جَوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی مطمئن شد كسی اونجا نيست، شروع به كندن چالهاي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره چاله رو با خاك پوشوند. دهاتیها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چندتا انار دزدي هم دلشون خوش بود. با خودم گفتم، انارهاي ما رو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی. بدون اينكه خودم رو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادمو به هيچكس هم چيزي در اين مورد نگفتم. غروب كه همه كارگرها جمع شده بودند و ميخواستند مزدشون رو از پدرم بگيرند، من هم اونجا بودم. نوبت به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، رسید. پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علياصغر انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد. جایش را هم میتوانم به همه نشان بدهم. پدر خدابيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستش را روی كسی بلند نكرده بود. برگشت و نگاهی به من كرد. همه منتظر عكسالعمل پدر بودند. بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علیاصغر گفته بودم انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون. بعد هم رفت پيش علیاصغر و گفت شما ببخشید، بَچَس، اشتباه كرد. پولشو بهش داد، ۲۰ تومان هم گذاشت روش و گفت اينم بخاطر زحمت اضافت! من گريهكنان رفتم تو اتاق و ديگه بيرون نيومدم. كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم و صورت منو بوسيد. گفت ميخواستم ازت عذرخواهی كنم، اما اين تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه با آبروي كسی بازي نكنی. علیاصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشتتره. شب علیاصغر اومد. سرشو انداخته بود پايين و پشت در ایستاده بود. كيسهاي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره. كيسه رو که بردم پیش پدرم، ديدم همان كيسهای كه چال كرده بود را به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود برگردانده است. علامه حسنزاده آملی میفرمایند: تا دهان بسته نشود، دل باز نمیشود و تا عبدالله نشوی عندالله نشوی، آنگاه از انسان اگر سَر برود، سِر نرود. این حکایت را که میخواندم در این شبهای خاص (ماه مبارک رمضان) یاد فرمان امام علی(ع) به مالک اشتر افتادم که میفرمایند: ای مالک، اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن؛ شاید سحر توبه کرده باشد. امام صادق (ع) فرمودهاند حفظ آبروی مومن از زیارت کعبه بالاتر است. آقایان بانک مرکزی آقایان بانک ملی و الباقی بانکها شماها که مومن هستید و اعتقادات بسیاری دارید، آیا در تنظیم و ارائه لیستهای ابربدهکاران که ما سالها در انتظارشان بودیم و بسیار هم خوشحال هستیم و از اصل موضوع استقبال میکنیم دقت کامل کردهاید؟ آیا اسامی همه ابربدهکاران را اعلام کردید؟ آیا نباید اسامی همه ابربدهکاران در یک لیست و یک زمان منتشر میشد تا عدالت برقرار باشد؟ آیا تقسیم کردن لیست و در چند نوبت اعلام شدن، این فرصت را به بعضیها نمیدهد که نامشان را در لیستهای بعدی با زدوبند پنهان کنند؟ آیا ابربدهکاران شرکتی و دولتی و خصولتی هم اعلام شدند؟ آیا ابربدهکاران اتاقهایی که سالهاست با یک صبحانهخوری با دولتیها، ارزهای برنگشته را گرفتهاند، در این لیست گنجانده شدهاند؟آیا ابربدهکارانی که با سرمایه بانکهای خصوصی بزرگترین ساختمانها و پاساژها و سایر بزرگترینها را میسازند در این لیستها وجود دارند؟ آيا آدرس غلط ندادهایم و پاسکاری منفعتی نکردهایم؟ آقایان بانکها بدون شک اعلام لیست ابربدهکاران بانکی، یکی از موفقیتهای دولت فعلی است؛ اگر بهدرستی انجام شود. هر کدام از مدیران عامل فعلی بانکها میتوانند این مهم را بهعنوان شاخصی شایسته در کارنامه خود حفظ کنند و به نسل بعدی خود با افتخار بگویند؛ اگر در آن دقت و صداقت وجود داشته باشد. همه این اگرها و آیاها به شما عزیزان بهویژه بانک مرکزی بهعنوان نهاد بالادست و ناظر برمیگردد. امیدواریم در اعلام این لیستها، همه این سوالات در نظر گرفته شده باشد، زیرا موفقیتهای این ابربدهکاران، نباید تبدیل به حسادت، توطئه و خدایناکرده غرضورزی شود. اگر با دقت به زندگی سرمایهداران واقعی نگاه کنیم، موفقیتهایشان یک شبه به دست نیامده و آنها در مدت زمان طولانی و با فرازوفرودهای بسیار به این نقطه رسیدهاند. ما نباید جامعه را هیجانزده کنیم و شرایط پوپولیستی بهوجود آوریم. باید به آنانی که در زدوبندهای اقتصادی و سیاسی و یک شبه به آلاف و الوف رسیدهاند، مشکوک باشیم. به قول استیو جابز، زمانی از موفقیت دیگران آگاه میشویم که کار و زحمتشان به نتیجه میرسد. درختی که به آسمان سر میکشد، ریشههای مستحکمی دارد که از چشم ما پنهان است؛ ریشههایی که زیر زمین هستند و سالها خود را در زمین سخت دواندهاند تا امکان رشد و بقای درخت را فراهم کنند. این مسئله برای کسبوکار هم صدق میکند. مواظب باشیم ریشه این درختان را نلرزانیم و خشک نکنیم که از تعطیلی صدها کارخانه امثال آزمایش و ارج و پارس و قند فلان و کبریت بهمان و پارچهبافی ایکس و سیمان ایگرگ و دهها نام دیگر در این سالها سودی نبردهایم.